از خویش بِه دور

طبقه بندی موضوعی

آیدا و شاملو

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۱۱ ق.ظ

 

 

_احمد : آیدا جان.؟ آیی (آیدا)
_آیدا : اولش فقط بخاطر خودش بود. نه میدونستم شاعره، نه میدونستم نویسنده س، نه میدونستم، هیچی... ما فقط نگاهمون بهم گره خورد و همه چی تموم شد
_احمد: همه چی شروع شد...
_آیدا: آره، آره، همه چی شروع شد...

 «تنها عشق که میتونه انسان رو نجات بده»

  • مریم

نظرات  (۲)

  • گندم فراهانی
  • خیلی طبیعی بوده  ، همه ی عاشق ها همینن 

    فقط نگاهشون بهم گره میخوره، الانا که هم دیگه رو هم نمیبینن دلاشون بهم گره میخوره الهی که این گره ها هیچ‌وقت باز نشه  

    من هر زمان که شاملو میخونم ، تو فکر اون دختری ام که احمد رو پنهونی میخواست..:(((

    بنظرم خیلی دردناکه 💔 

    پاسخ:
    اره؛واقعا غم انگیره:((

    :'( سلام آخیییییی 💙💙💙

    پاسخ:
    سلام👋🏻💛

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی