از خویش بِه دور

طبقه بندی موضوعی

یک روز معمولی دیگه

دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۴۵ ق.ظ

به نام او...

امروز با محمد رفتم پیش مشاورش و فهمیدم خیلی بی حوصله تر از اونم که بخوام دوباره به کنکور فکر کنم...

واقعا این بی صبری از کجا میاد؟

همیشه دلم میخواست یه آدم صبور و قوی و محکم باشم که در مقابل مشکلات نلرزه و همه بتونن بهش تکیه کنن!

کاش بتونم یه مادر قوی باشم...

این چند روز هوا گرم بود و کسل کننده و منم مدام فیلم میبینم و کم کم چشم هام دارت اذیت میشن!

حرف های کمتری برای گفتن به دوست هام دارم و همه سرشون به کار خودشون گرمه و کسی احوال مارو نمیگیره!

امشب با مامان یکم از سیندرلا رو دیدیم...

مامان جزو قوی ترین ادم هایی بوده ک دیدم.کاش بتونم یکم شبیهش بشم.

فیلم جاده قدیمم دیدم و همچنین Ben is back رو.

 

  • مریم

نظرات  (۳)

موفق باشی:)

پاسخ:
ممنونم

سلام 

امسال کنکور دادی؟ 

طبیعیه ! تابستون بعد کنکور همه پر از خستگین به جمع گرم خانواده میپیوندن و رفیق بازی رو کنار میذارن خخخخ :)

پاسخ:
نه عزیزم،دانشجو هستم!!
  • گندم فراهانی
  • تو دقیقا تو دورانی هستی که چندسال پیش من بودم 

     

    و قهرمان همیشگیم هم مادرمه :) من هم سعی دارم شبیهش بشم :) 

    پاسخ:
    هععی...:))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی