بدون موضوعی خاص
به نام او...
چند روزی حوصله ی نوشتن نبود.سرم شلوغ نبود ولی ذهنم بسیار...
مسائل خاله اینا !
مهین از تهران اومده و دو روزی تقریبا با اون مشغول بودم و حتی یه شب رو خونه دایی خوابیدم تا 3 صبح حرف زدیم با مهسا!
این روز ها به طور افراطی فیلم میبینم!
از فیلیمویی که گاهی کار میکنه یا دانلود میکنم و یا سی دی های قدیمی ...
ایتالیا ایتالیا،هت تریک،بیست و یک روز بعد،اناستازیا،رییس مزرعه...
انیمیشن up رو هم دانلود کردم .و قصد دیدنش رو دارم!
به این نتیجه رسیدم که ممکنم هست بعد از عصبانیت،عصبانیتم بیشتر هم شود حتی!!
روز ها تکراری شدن برام.
کلینیک نمیرم چون مفید نیست و حوصله دیدن حیون رو ندارم...
برای امنحان جامع نمیخونم!
اهنگ گوش میدم و فکر میکنم و گاهی یکم به خودم میرسم و کار های دخترونه میکنم...
دلم میخواد زود تر اتاقم رو عوض کنم و اونجا رو مرتب و به میل خودم بچینم!همش دختر بودنم رو تو این زمینه دوست داشتم!!که مثلا فکرم درگیر جا به جایی و نوع چینش یه قسمت از خونه بشه!!من بهش میگم افکار و ظرافت دخترونه!!
یه ویترین پر از عروسک دارم که پر از خاطرات خوب و بد هست
عروسک هایی که شعر میخونن و اونایی که مخصوص اینن که بغلشون کنی و انواع حیون!
با اینکه از حیون ها بدم میاد ولی عاشق عروسک های حیونی هستم.
خرگوش،سگ،گوسفند،گاو،لاکپشت،شتر حتی
همه رو دارم.
مامان میگه حق نداریم اینارو با خودمون ببریم!میگه اینا براش بچه گی مارو زنده میکنه و باید همش خونه بابا بمونه!
همش که همه متن ها نباید به یه نتیجه برسن!
تموم شد حرفام...
- ۹۸/۰۵/۲۶
:(