ایران مال
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۳۱ ق.ظ
به نام او...
بعد چند روز با تنش های عصبی فراوان امروز صب رفتیم ایران مال!
قدم زدیم و کللی تو کتابخونه نشستیم و حرف زدیم از بد و خوب...
حس میکنم خیلی مبهم و پیچیدست همه چیز!
تو یه دوره ای از رندگی قرار گرفتم که قبلا هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم انگار.
نهار رو سنسو بودیم با حضور پرافتخار امیر!
و یکسری حرف هایی اون وسط...
هدی و ریحانه اومدن خونم و یه چایی و شیرینی و یکم تنقلات و یه گپ چند ساعته و درگیری ذهنیم تو کل این مدت...
چقدر بده که کم کم درگیری های فکریم بیشتر و بیشتر میشه!
چقدر بده ک نمیتونم خیلی چیزارو مرتب کنم و بنویسم.
چقدر خوشحال بودم امروز...
- ۹۸/۰۵/۱۳