از خویش بِه دور

طبقه بندی موضوعی

حس ها و مرور خاطرات قدیمی

دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۹ ق.ظ

به نام او...

انواع حس های مختلف و خاطرات قدیمی درحال مرور شدن هستن در من.در خود من

حس های سال کنکور و یک سال اول دانشگاه و خابگاه و ...

حس بودن خاله اینا و ...

حس اولین باری که تورو دیدم! حتی دومین و سومین بار و تمام خاطرات خوب پارسال تابستون و حرف زدن های تا صبح! حتی اون یک شبی که ۷:۳۰صبح خوابیدیم.


واقعا پارسال کجا بودم و الان کجام و سال های بعد قراره کجا باشم و دغدغه های فکریم چیا باشه؟

این روزا خیلی بیکار و بی حوصلم.

فقط شب ها یک ساعت قدم میزنم و سعی میکنم خوشحال به نظر برسم...

از گنگ بودن اتفاقات خسته شدم و احتیاج به انگیزه دارم.

دلم برای نگاه کردن به تو تنگ شده! نگاه کردن به تو وقتی که رانندگی میکنی!

دلم میخواد برم یه جای دور ک کسی نباشه و هیچکی هیچی ازم نخواد!

فقط من باشم و من! و فکرم رو ازاد کنم و استراحت کنم.استراحت روح!

حتی این روز ها ک تهران هم نیستم باز هم از تهران بدم میاد.از قیمت خونه هاش،از طبقه بندی منطقه هاش،از دانشگاهاش و از همه چیزش...

احتمالا تو آینده فقط تو رو به عنوان یه خاطره خوب از تهران به یادگار بردارم و این حس مستقل بودنم رو...

امروز حتی به روز های اول دانشگاه هم فکر کردم،به اولین شب هایی ک خونه تنها بودم،به اولین بیرون رفتن هام و ... به ۹ آذر هم حتی!!

چهارشنبه عقد مطهره هست و نمیدونم چرا ذوقی براش ندارم و ناراحتم از این حسم.

کجا رفت اون همه ذوقی که در من بود؟

  • مریم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی