هم خونه و یک موضوع دیگر
دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۷ ق.ظ
دیشب با فیروزه راجب اینکه همخونه بشیم حرف زدم و اون موافق بود و نتیجه نهایی رو سپرد به من:(
همیشه تصمیم گیری تو هر زمینه ای سخت ترین کاره برام.حتی انتخاب غذا تو یه رستوران! همش حس میکنم بعد هر تصمیمی پشیمون میشم و باید خودمو بازخواست کنم!!و نمیدونم چرا این حسو دارم!
راجب داشتن همخونه هم همین طورم و البته اینجا بیشتر میترسم که پشیمون بشم:( و خب طبیعتا باید بعدش حداقل یک سال تحمل کنم شرایطو!
از یه طرف عادت کردم به تنها موندن و از یه طرف هم تنها بودن سخت شده!
خدایاخودت کمک کن:|
موضوع بعدی لرزش دلم بود امشب! یک هو دلم لرزید! نه که بلرزه هاا؛از اون حس هایی که یهویی تهش خالی بشه و بغض کنی و در عین حال خوشحالم باشی!
بغض گلومو گرفته بود و خوشحال بودم از حسی که توم به وجود اومده...
- ۹۸/۰۴/۱۷